هر كس به دنيا بى رغبت است، اميدوار است و تن و جانش را در دنيا و آخرت آسوده مى ‏گذارد و هر كس دل به دنيا ببندد، تن و جان خود را در دو دنيا به زحمت مى ‏اندازد.

در پاسخ به اين سؤال كه راه رسيدن به آسايش چيست؟ فرمودند: مخالفت با هوا و هوس. عرض شد: پس، چه وقت انسان به آسايش مى ‏رسد؟ فرمودند: در نخستين روز ورودش به بهشت.

هر كس به اندازه ‏اى كه او را كفايت مى ‏كند، قناعت كند، به آسايش و نظم مى‏ رسد و در آسودگى و رفاه منزل مى‏ گيرد.

هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه خداوند ايمان را همدم و آرامش‏بخش او قرار مى‏ دهد، چنانچه حتى اگر در قله كوهى هم باشد، احساس تنهايى نمى‏ كند.

به راستى كه دل در درون سينه بى قرار است و به دنبال حق مى ‏گردد و چون به آن رسيد، آرام و قرار مى‏ گيرد.

كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و بركت در زندگى برخوردار است و واگذارنده حقيقى كارها به خدا، كسى است كه تمام همّتش تنها به سوى خدا باشد.

خداوندا، دل‏ها جز با ياد تو آرام نمى‏گيرد و جان‏ها جز با ديدن تو، به آرامش نمى‏رسد.

نیکی وقتی درونت ساکن شود اطمینان به سوی قلبت می آید و گناه که درونت وارد شود تردید درون سینه ات می شود

راستگويى مايه آرامش و دروغگويى مايه تشويش است.

هر که صادقانه از خدا شهادت مسألت کند خداوند او را به جایگاه شهیدان می رساند حتی اگر در بستر خود بمیرد.

براستى كه خداوند براى گروهى كشته شدن را مقدر فرموده و براى ديگران مردن را. هر گروهى با همان سرنوشت كه خداوند مقدر كرده است مى رسد. پس، خوشا به سعادت مجاهدان در راه خدا و كشته شدگان در راه طاعت او.

از لغزش جوانمردان در گذريد، زيرا كه هيچ يك از آنان نلغزد، مگر اين كه دست خداوند دستش را بگيرد و او را بلند كند.

با صداقت و وفادارى، مردانگى به كمال مى رسد.

از كمال مردانگى است كه حقّى را كه بر گردن ديگران دارى، فراموش كنى و حقّى را كه ديگران بر گردن تو دارند، به ياد داشته باشى.

نشانه مردانگى انسان، به همه نيكى كردن و احسان نمودن و منت نگذاشتن است.

اساس مردانگى، اين است كه در پنهان، كارى را نكنى كه در آشكار از انجام آن شرم داشته باشى.